ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

اشعار کودکانه

فهرست مطالب


ستاره


من يك ستاره دارم
در آسمان آبي
پرواز مي كنم من
در آسمان به شادي
وقتي كه صبح زيبا
از راه مي رسد باز & lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 11pt” dir=ltr>
ستاره ي من امّا
به خواب مي رود باز
من در كنار تختم
شب ها به انتظارش
چشمم به آسمان است
تا او رسد ز راهش
ستاره ي قشنگم
چشمك زنان و زيبا
بر من دوباره بخشيد
يك آسمان تماشا


 


سایه


باز توي كوچه سايه ام
راه مي رود كنار من
چه ساكت است و بيصدا
كار ندارد به كار من
او توي كوچه مثل من
چپ مي رود راست مي رود
هميشه در كنار من
هرجا دلش خواست مي رود گاهي مي افتد توي جو
هيچ كس خبر نمي شود
آهسته بيرون مي رود
ذره اي تر نمي شود
!


 


سواد


همسا
يه مون پير زنه

پير ، و عينك مي زنه
يه روز منو كرد صدا
گفت عزيزم جونم بيا
گل پسرم تاج سرم
نامه فرستاده برام
يه زحمتي برام بكش
&l t;FONT color=#000000>نامه رو واسم بخونش

نامه گرفتم من از او
يك كمي كردم زير و رو
سرخ شدم سفيد شدم
آخر سري جواب دادم
آخه منم بيسوادم
هر كي كه دانش نداره
يه ذره ارزش نداره
آي بچه ها درس بخونيد
قدر سواد بدونيد


 


بهار


بهارم و بهارم


شادي با خود ميارم


شكوفه هاي سفيد


گل هاي تازه دارم


سه ماه دارم هميشه


فروردين اوليشه


ارديبهشت و خرداد


ماههاي آخريشه


 


یاد کودکی


من به ياد كودكي
ليله بازي مي كنم
با گل و پروانه ها
خاله بازي مي كنم
من سلام غنچه را
گرم پاسخ مي دهم
در ميان غنچه ها
مثل آهو مي پرم
من براي ياس ها
از ستاره گفته ام
يا براي كاج ها
از پرنده گفته ام
دوست دارم مادرم
قصه اي گويد از آن
دوره هاي كودكي
آن زمان خوبمان
دوست دارم گم شوم
در ميان كوچه ها
يا كه پروازي كنم
در ميان قصه ها
كودكي ها خاطره
يا كه مثل دفترند
كودكي هامان لطيف
چون گل نيلوفرند


 


همبازی


< P style="TEXT-ALIGN: center; LINE-HEIGHT: 200%; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl" dir=rtl align=center>خورشيد خانم درآمد
سلام كنان برآمد
اي كودكان خوشرو
باز وقت بازي آمد
خورشيد خانم طلوع كرد
آفتاب كرد و آفتاب كرد
فرياد زد بچه ها &l t;/SPAN>
هنگام شادي آمد
آمد با ما به بازي
در نقش يك همبازي
آفتاب كرد و آفتاب كرد
برف و يخها رو آب كرد


 


مادر


مامان جونم
مامان زيبا
دوستت دارم
قدر يك دنيا
بهشت من
تويي تو مادر
زِ هَر كسي


تو مهربون تر
به جسم من
تو همچو جاني
تويي تو چون
فرشتگاني
!


 


آرزو


مادر بزرگم
يك روستايي است
او با سليقه ست
دست پخت او بيست
در خانه دارد
يك دار قالي
نقش و نگارش& lt;/SPAN>
از غصه خالي
مانند مادر
او مهربان است
دستان گرمش
يك آسمان است
اي كاش باشد
او در كنارم
من آرزويي
جز اين ندارم


 


یک ستاره


يك امام خوب
يك امام ماه
يك ستاره بود
&l t;FONT color=#000000>در شب سياه
مثل او كسي
مهربان نبود
با علي كسي
هم زبان نبود
گرچه قلبش از
جنس خاك بود
مثل چشمه اي
صاف و پاك بود
مثل آينه
پاك و بي ريا
يك نشانه از
رحمت خدا
غصه هاي او
رنج من و تو
شام هر شبش
نانِ خشكِ جو
كوه صبر بود
كوه رنج و درد
با تو روزگار
اي علي چه كرد


 


آسمان قلبم


انگار قلبم
يك آسمان است
باباي خوبم
خورشيد آن است
انگار قلبم
يك دانه ماهي است
همبازي او
جز خواهرم نيست
انگار قلبم
يك سبزه زار است
مادر برايش
مثل بهار است
انگار قلبم
يك سايه بان است
هر كس كه خوب است
در زير آن است


 


موش شکمو


تلق تلق
دمپايي
موش كوچولو
كجايي ؟
رو سقفي
يا پشت بوم ؟
يا تو اتاق مايي ؟
دست به كمر
وايسادم
منتظر تو هستم
هم در و
هم پنجره
راه فرار و بستم
نون هاي ما رو
خوردي
با پنير و با گردو
ماهك و من
نشستيم
منتظريم
بياي تو


 


منبع: سایت newbook.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید