ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

آسیب‌شناسی زبان فارسی

فهرست مطالب

چرا زائران به خصوص ایرانیان در کنار بقیع گریه مى‏ کنند؟


پاسخ بدین سؤال بدون شناختِ ماهیت گریه و کاربردها و کارکردهاى آن و نوع نگاهى که شیعه به مراسم عزادارى و گریه دارد، میسر نیست و ما به تفصیل تا جایى که مراعات حال مخاطبان گردد در این بحث غور مى‏کنیم.

ماهیت گریه: گریه از دو بخش تشکیل شده است، ظاهر و باطن، ظاهر آن امر فیزیولوژیک است و باطن آن تأثرات درونى و عاطفى، که از طریق محرک‏هاى بیرونى یا درونى مثل تفکر، حاصل (مادى و طبیعى) مى‏شود. با تأثرات عاطفى، بخشى از مغز فعال مى‏شود و غدد اشکى چشم را فرمان مى‏دهد که فعالیت کند و این جاست که قطرات اشک از چشم سرازیر مى‏گردد.

و اما باطن گریه (تأثرات عاطفى) عوامل مختلفى مى‏تواند داشته باشد، از این رو، گریه نیز اقسام گوناگونى خواهد داشت:

1. گریه‏ى ناشى از علاقه‏ى طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این نوع گریه به هنگام داغ دیدگى[1] و بى‏اختیار حاصل مى‏شود و به گذشته نظر دارد. شخص در اثر فقدان چیزى که بدان علاقه‏مند بوده، متأثر مى‏گردد و به اصطلاح عوام، عقده‏هایش گشوده مى‏شود و اشک مى‏ریزد.

2. گریه‏اى که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه که در مناجات حاصل مى‏شود. انسان خود را در محضر خدا مى‏یابد و خود را گناهکار و رفتار و کردار خود را ضبط شده، مى‏بیند، از این روى متأثر مى‏گردد[2] و… این نوع گریه ناظر به حال و آینده است و البته بى‏ارتباط با
گذشته هم نیست و از این قبیل است گریه‏ى پشیمانى و توبه.

3. گریه‏اى که از فضیلت‏طلبى وکمال خواهى ناشى مى‏شود، مثل گریه‏اى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و امام (ع) و پیامبر (ص) رخ مى‏دهد و این بدان جهت است که ما در عمق وجودمان کمال را تحسین مى‏کنیم و از بودن آن کمالات به وجد می آییم و از فقدان آن ناراحت.[3]

ام ایمن بعد از وفات پیامبر (ص) گریه مى‏کرد، خلیفه‏ى دوم از او پرسید چرا گریه مى‏کنى؟ مگر نه این است که رسول خدا(ص) در پیشگاه خداست؟ او پاسخ داد: گریه‏ى من به خاطر آنست که دست ما از وحى کوتاه شده است.[4]

4. گریه بر مظلوم، انسانى که قلبش از سنگ نمى‏باشد، با دیدن منظره‏ى کودک یتیمى که در آغوش مادرش در یک شب سرد زمستانى، از فراق پدر، جان مى‏دهد به لزره مى‏آید. و آن قلبى که سرشار از عواطف انسانى است با شنیدن حادثه‏ى جان سپردن طفلى شیرخوار در آغوش پدر و سیراب شدن از خون گلو، به طپش مى‏آید و شراره‏هاى آتشین خود را به صورت قطره‏هاى اشک به خارج پرتاب مى‏کند، به خاطر آن است که از ظلمى که بر مظلوم وارد مى‏شود، متأثر مى‏گردد.

5. گریه از روى عجز و زبونى، گاهى انسان به خاطر فقدان چیزى یا تلخ کام شدن از تجربه‏ى یک شکست، احساس عجز و زبونى نموده و در نهایت متأثر مى‏گردد و ذلیلانه گریه مى‏کند. این گریه، گریه‏ى افراد ضعیفى است که از رسیدن به هدف خودشان وامانده‏اند یا در دست یابى به هدفشان ناتوان مى‏باشند. ظاهراً صائب تبریزى در بیت:
گریه‏ى شمع از براى ماتم پروانه نیست             صبح نزدیک است ودر فکر شب تار خود است.


به این نوع از گریه اشاره دارد.   &amp ;nbsp;       

6. گریه‏ى شوق، مثل گریه‏ى مادرى که از دیدن فرزندِ گم شده‏ى دلبندش، بعد از سال‏ها دورى و چشم انتظارى، بر گونه‏هاى او جارى مى‏گردد و یا گریه‏ى شادى عاشق پاک بازى که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را مى‏یابد.[5]

7. گریه‏ى فراق، مثل گریه‏ى عاشقى که از هجران و یا فقدان محبوب خود به فغان آمده است یا از سپرى شدن روزگار وصل نالان است.
زگریه مردم چشمم نشسته در خون است         ببین که در طلبت حال مردمان چون است


از آن دمى که زچشمم، برفت یار عزیز               کنار دامن من، همچو رود جیحون است


“حافظ”

8. گریه‏ى رحمت و رأفت، بنابر گفته‏ى دانشمندان، یکى از ابعاد وجودى انسان، بُعد عاطفى است و انسانى که از عاطفه و مهرورزى تهى است، بویى از انسانیت نبرده است و از این رو کسى که در طول عمر خود حتى براى یک بار هم بوسه‏اى از روى مهر پدرى بر گونه‏هاى فرزندش نزده بود، این گونه مورد عتاب پیامبر (ص) قرار گرفت که: “من لایَرحم لایُرحم”[6]؛ و آن زمان که در م
رگ فرزندش “ابراهیم” گریه کرد، در جواب عده‏اى که از علت گریه‏ى آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: “لیس هذا بکاء (غضب) انما هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم”[7]

9. گریه‏ى تزویر و دروغ، که از آن به “اشک تمساح” هم یاد مى‏شود.[8]

کاربرد و کارکردهاى گریه
اهداف گریه: تمام انواع گریه مى‏تواند جهت‏گیرى سیاسى یا فرهنگى و دینى داشته باشد. مثلاً درباره‏ى گریه‏ى امامان معصوم (ع) گفته شده است: ایشان از گریه در زمانى که امکانات تبلیغات از آنان گرفته شده بود به عنوان جنگ سرد بر علیه طبقه حاکم استفاده مى‏کردند. گریه‏ى آنها به منظور طرح این سؤال بود که چرا این بزرگواران این همه ناراحت اند! مگر امر اندوه‏زایى پیش آمده است؟

و از همین روست که آنها براى بیان واقعیت دستورات اسلامى، و آگاهى دادن به انسان‏ها و بیدارى آنان و افشا نمودن باطن ظالمان و غاصبان، اشک مى‏ریختند و این است سرّ گریه‏هایى که از یگانه دختر پیامبر(ص) در تاریخ گزارش شده است. او روزها دست حسنینش را مى‏گرفت و در کنار دروازه‏ى مدینه در سایه‏ى درختى، به گریه مى‏پرداخت. آنهایى که از آن جا مى‏گذشتند، در ذهنشان این سؤال مطرح مى‏شد که چرا فاطمه گریه مى‏کند؟ مگر چه شده؟ مگر پدرش در حقش نفرموده که خشم فاطمه، خشم من است؟[9]

پس از خشم کیست که گریه مى‏کند؟ و در چنین فضایى بود که حضرت با سخنان آتشین خود مردم را از حقایق آگاه مى‏کرد. از این روى بود که شبانه آمدند و آن درخت را بریدند، ولى بلافاصله على (ع) سایه‏بانى براى آن بانوى اسلام آماده مى‏کند و این کار ایشان که حاضر مى‏شود همسرش در مسیر مسافران بنشیند و گریه کند و او را در این راه کمک مى‏کند، ما را به راز بزرگ سیاسى که گفته شد، هدایت مى‏کند و بدین سبب است که ما معتقدیم: اشک‏هاى فاطمه پشتوانه‏ى شمشیر على (ع) بود.

بقیع یادآور حزن‏هاى فاطمه است، یادآور مصیبت‏هایى است که آن بانوى بزرگوار اسلام و امامان شیعه (ع) در راه حفظ اسلام متحمل شدند.

باید دانست که: حزن و اندوه و گریه‏ى شیعه در کنار بقیع همانند حزن یک کودک نیست که به خاطر از دست دادن اسباب بازى خود گریان مى‏شود و حتى با حزن یک فرد بالغ که به خاطر از دست دادن مال و یا… پدید مى‏آید تفاوت دارد، این حزن، حزنى است که از رشد و تکامل اجتما
عى شیعه، حکایت دارد، این اندوه، اندوه ظلمى است که بر حق روا داشته‏اند، و گریه‏اى است که نشانگر کمال خواهى شیعه است. در حقیقت گریه‏ى ما از سویى براى ائمه است و از سویى براى خود. مگر آن عزیزان گناهشان چه بود که مى‏بایست آن همه ظلم و ستم را تحمل کنند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبود؟ چرا عده‏اى نگذاشتند که ما عطش خود را از سرچشمه‏ى حکمت آن عزیزان سیراب سازیم؟ به هر حال گریه شیعه، گریه بر مظلوم است و از فضیلت‏طلبى ناشى مى‏شود و ریشه در اعتقاد دارد. البته این چنین حزنى درگیرى اجتماعى و تبرى و تولى را هم به دنبال دارد که در ادامه بدان اشاره مى‏گردد؛ یعنى این گونه نیست که چنین حالتى موجب خمودى و سستى شود، بلکه اسباب تحرک اجتماعى را فراهم مى‏سازد. گریه ی شیعه از نوع گریه ی عجز نیست؛ چرا که معتقدیم:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار         اشک کباب باعث طغیان آتش است



آرى، این گریه مى‏تواند گریه‏ى فراق[10] باشد همان گونه که در خطاب به سالار شهیدان این گونه مى‏گوییم:
“یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً”[11]

و یا ممکن است گریه‏ى شوق باشد. مثلاً انسانى از مشاهده‏ى رشادت‏ها و شجاعت‏ها و آزادمردى‏ها و سخنرانى‏هاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، تحت تأثیر قرار گیرد و گریان شود.

و یا احتمال دارد گریه صرفاً عاطفى و از روى رحمت باشد؛ آیا ممکن است انسانى، آن همه جنایت را که در واقعه‏ى کربلا انجام گرفت بشنود و قطره‏ى اشکى بر گونه‏هایش جارى نگردد؟

کارکردها و آثار گریه: آثار گریه در دو بعد درونى و بیرونى قابل بررسى است. در بعد درونى مى‏توان کارکردهاى گریه را در موارد ذیل دنبال کرد:

1. همان طور که بیان شد، گریه نوعى هیجان د
رونى است و اگر از باب تزویر و یا از روى عجز و یا آنچه در قسم اول گفته شد[12] نباشد آرامش روحى را به دنبال دارد که در واقع، جلاى قلب را موجب مى‏شود.

این تخلیه‏ى هیجانى به چرخه‏ى متعالى فرد مربوط مى‏شود، انسان مى‏خواهد در اوج کمال باشد، اما این گونه نیست؛ این را درک مى‏کند و هیجانى مى‏شود. مى‏خواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست؛ آن را مى‏بیند و متأثر مى‏شود. برکات و نعمات الاهى در حق خود و دیگران را مشاهده مى‏کند و با یادآورى آنها… و گریه‏اى که این گونه باشد، بدیهى است که امید بخش و حرکت آفرین است و با افسردگى[13] رابطه‏ى معکوس دارد و نشاط آفرین مى‏باشد و نه تنها عامل نابهنجار در زندگى افراد نیست، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا مى‏کند.[14]
و آنانى که در مجالس عزایى شرکت مى‏کنند که چنین صبغه‏اى دارد، خود معترف اند که احساس خاصى به آنها دست مى‏دهد و این نیست مگر این که غم و اندوه حاکم بر این مجالس از سنخ غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است و….

2. هیجان‏ها و تأثرات روحى، در بعد شناختى هم اثر گذاشته و کنج کاوى و درک فرد را در موضوع مورد نظر تقویت مى‏کند.

3. با تقویت عواطف و شناخت، آمادگى رفتارى فرد به تناسب آن شناخت‏ها و عواطف بیشتر مى‏شود.

4. از دیگر اثرات گریه این است که باعث همانند سازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه مى‏شود.

5. علاقه و محبت فرد را نسبت به موضوع مورد نظر افزایش مى‏دهد. البته بسیار روشن است که تأثرات روحى، بیانگر وجود پیوند عاطفى با فرد مظلوم مى‏باشد، چه این که انسان از مصیبت بی گانه و غمى که بر او وارد آمده است، متأثر نمى‏گردد.

6. انسان کامل آن انسانى است که همزمان، تمام ابعاد وجودى‏اش، رشد کرده باشد و از عاطفه و نیروى تفکر و شناخت قوى بهره‏مند باشد.
گریه نیز عاملى است براى رشد عاطفه و هم حاکى از روح لطیف و قوت عاطفه. هم افزایش دهنده است و هم نمایش دهنده.

از این جاست که مى‏توان فهمید چرا آن گاه که حضرت على (ع) با خبر شد در حکومتش به یک زن یهودى ظلم شده و خلخال از پایش ربوده‏اند، فرمود: “اگر کسى از این غم بمیرد، سرزنشى بر او نیست”[15]

اثرات گریه از بُعد بیرونى: گریه از بعد اجتماعى و سیاسى، تولى و تبرى را در پى دار
د و عاملى است براى تحرکات اجتماعى و سیاسى. از این روى حکومت‏هاى ستمگر از اقامه‏ى عزا براى سالار شهیدان کربلا ممانعت به عمل مى‏آوردند و ما به اختصار به پاره‏اى از اثرات اجتماعى و سیاسى گریه اشاره مى‏کنیم:

1. گریه و اعلان جنگ با ظلم و ستم: گاهى قطره‏هاى اشک پیام آور هدف‏هاست، آنها که مى‏خواهند بگویند با مرام امام حسین (ع) و اصحابش همراه و با هدف آن عزیزان هماهنگ هستیم، این کار را گاهى با شعارهاى آتشین و سرودن اشعار و حماسه‏ها ابراز مى‏دارند و گاهى با وسایل دیگر،[16] اما ممکن است همه از روى ریا و تزویر باشد، ولى آن کس که احیاناً با شنیدن این حادثه‏ى جانسوز، قطره‏ى اشکى از درون دل مى‏ریزد صادقانه‏ترین این حقیقت (اعلام وفادارى به اهداف مقدس امام(ع) و یارانش) را بیان مى‏کند، و این همان پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با ظلم و ستم مى‏باشد. البته روشن است که چنین گریه‏اى بدون آشنایى با اهداف پاک آن عزیزان میسر نیست.

2. گریه و احیاى مکتب اسلام: گریه‏اى که شیعه بر مظلومیت معصومین (ع) و از جمله فاطمه‏ى زهرا (ع) و ائمه‏ى مدفون در بقیع و امام حسین(ع) مى‏کند باعث شده است تا اسلام ناب محمدى حفظ گردد.

امام خمینى (ره) مى‏فرماید: “سید الشهداء را این گریه‏ها حفظ کرده است و… هر مکتبى تا پایش سینه‏زن نباشد، تا پایش گریه‏کن نباشد… حفظ نمى‏شود”[17]

“زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله ی بسیار مهم سیاسى عبادى است”[18]

شهید مطهرى در این باره مى‏گوید: جوانى از من پرسید: اگر بناست مکتب امام حسین (ع) احیا شود، آیا ذکر مصیبت آن امام هم ضرورتى دارد؟ گفتم بله، دستورى است که امامان به ما داده‏اند و این دستور، فلسفه‏اى دارد و آن این که هر مکتبى اگر چاشنى‏اى از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه و فکر باشد، آن قدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولى اگر چاشنى عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت مى‏دهد… بدون شک مکتب امام حسین (ع) منطق و فلسفه دارد، درس است، باید آموخت، اما اگر دایماً این مکتب را صرفاً به صورت فکرى بازگو کنیم، حرارت و جوشش گرفته مى‏شود و اساساً کهنه مى‏گردد.[19]

گریه بر ظلم‏هایى که بر ائمه رفته، موجب مى‏شود تا همیشه این داغ تازه بماند و دیگر کسى نتواند همچون غدیر خم واقعه‏ى عاشورا و… را ا
نکار کند و احیاى عاشورا؛ یعنى احیاى مکتب اسلام؛ زیرا آن امام (ع) براى حفظ اسلام قیام کرده بود.

نتیجه این که: گریه‏ى شیعیان در کنار بقیع و در عزاى امام حسین (ع) و… اوّلاً یک امر طبیعى و انسانى است و ثانیاً به منظور دست یابى به اهدافى است که بیان شد و چنین گریه‏اى مورد تأیید قرآن و روایات مى‏باشد و بر آن سیره‏ى پیامبر و اصحاب[20] هم گواهى مى‏دهند.

منابع مطالعه‏ى بیشتر:
1. بحار الانوار، ج 44، ص 289، 293 ؛ ج 21، ص 24.
2. وسائل الشیعه، ج 12، ص 90.
3. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 282.
4. الف، کاویانى، گریه حربه‏اى در دست شیعه.
5. شهید مطهرى، امامت و رهبرى، ص 53.
6. مکارم شیرازى، فلسفه ی شهادت، صص 13 – 10.
7. شهید مطهرى، قیام و انقلاب مهدى، ص 108.
8. حسین رجبى، پاسخ به شبهات عزادارى.
9. رجال کشى، ص 187.
10. ترجمه‏ى نفس المهموم، ص 15 – 17، 23، 34.
11. سمهودى، وفاء الوفاء، ص 468.

پی نوشت:
[1] داغدیدگى حالتى است روانى و درونى که شخصى و غیر اختیارى مى‏باشد و البته گاهى ناگهانى است مثل آنچه که در اثر شنیدن مرگ و از دست دادن یکى از بستگان در تصادف، براى انسان حاصل مى‏شود و زمانى هم با آمادگى قبلى مى‏باشد. ر.ک: ره توشه راهیان نور، مرکز آموزش‏هاى تخصصى باقر العلوم،ش 46، ص 235- 254.
[2] امام سجاد (ع) مى‏فرماید: « محبوب‏ترین اشک آن اشکى است که مخلصانه در تاریکى شب براى ترس از خدا ریخته شود». بحار، ج9، ص 329 باب فضل البکاء، و یقیناً چنین اشکى ریشه در نوع اعتقادى دارد که ما به خدا و جهان آخرت داریم.
[3] در آیه‏ى 92 سوره‏ى توبه در وصف عده‏اى مى‏فرماید: « آنان در حالى‏که از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو مى‏ریخت برمى‏گشتند که چرا چیزى نمى‏یابند تا با آن در راه خدا جهاد کنند».
[4] دلایل النبوة، بیهقى، ج7، ص 266.
[5] آن گاه که جعفر بن ابى طالب از حبشه به مدینه آمد، رسول خدا (ص) به استقبال او رفت و “بکى فرحاً برویته”، بحار الانوار، ج 21، ص 24.
[6] میزان الحکمة، ج 10، ص 700؛ بحارالانوار، ج 43، ص 282 و 283.
[7] بحار، ج 23، ص 151.
[8] تذکر: گرچه بعضى از اقسام گریه از جهتى عام اند و ممکن ا
ست انواع دیگر را شامل شوند و یا چند عامل در پدید آمدن گریه نقش داشته باشند، اما براى توضیح بیشتر و توجه دادن به عامل مهم و محورى، بحث را این گونه طرح کرده‏ایم.
[9]” فاطمة بضعة منى من سرّها فقد سرّنى و من ساءها فقد سائنى، فاطمة اعز الناس علىّ”، بحارالانوار، ج43، ص 23؛ صحیح مسلم، ج5، ص 54. « ان الله لیغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها»، کنز العمال، ج 12، ص 111؛ بحارالانوار، ج 43، ص 19؛« فاطمة قلبى و روحى التى بین جنبى فمن آذاها فقد آذانى».
[10] حضرت یعقوب از فراق فرزند خویش آن قدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد، امام سجاد (ع) در پاسخ به کسانى که از زیادى گریه‏ى آن حضرت پرسیده بودند، فرمود: « یعقوب در فراق یکى از پسران خود آن قدر گریست که از اندوه چشمانش نابینا شد، با این که مى‏دانست یوسف زنده است و من چگونه محزون نباشم…»، حلیة الاولیاء، به نقل از ترجمه‏ى کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین، ص 72).
[11] مفاتیح الجنان، ص 779.
در زیارت وارث خطاب به شهدا مى‏خوانیم: « و فزتم فوزاً عظیماً فیالیتنى کنت معکم فافوز معکم»، بخدا قسم شما را به رستگارى بزرگى رسیدید، کاش من هم در رکاب شما بودم و بدان رستگارى بزرگ نایل مى‏شدم، مفاتیح الجنان، ص 787.
[12] از نظر روانشناسان، در قسم اول هم گریه در آرامش روحى و سبک شدن درد ناشى از داغدیدگى، مؤثر است.
[13] گاهى گفته مى‏شود که مراسم عزادارى در ایران، افسردگى را به دنبال دارد، و ظاهراً مراد آنها از اختلالات افسردگى نوع عمده‏ى آن که بسیار شدید مى‏باشد، و همچنین موردى مثل اختلال ملال پیش از قاعدگى و یا اختلال افسردگى پس از روان پریشى ناشى از اسکیزوفرنى نیست، بلکه مقصود آنها اختلالات افسرده‏خویى است که از علایم زیر برخوردار است:
أ. دو یا چند مورد از نشانه‏هاى کم اشتهایى یا پر اشتهایى، بى‏خوابى یا خواب زدگى، کمبود انرژى یا احساس خستگى، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف، اشکال در تصمیم‏گیرى و احساس درماندگى در فرد، وجود داشته باشد.
ب. این نشانه‏ها در بخش عمده‏ى روز و در بیشتر روزها، حداقل به مدت 2 سال گزارش شوند.
ج. این نشانه‏ها موجب اختلال در کارکرد اجتماعى، شغلى و… بشوند. و…
افزون بر این روانشناسان درباره‏ى عوامل افسرده خویى گفته‏اند سه عامل زیستى (وضعیت مغز و کارکرد قسمت‏هاى مختلف آن)، ارثى (آنچه ک
ه به خانواده و ژن مربوط است) و هیجان‏هاى محیطى همانند رویدادهاى استرس‏زاى شدید، فقدان‏ها و بحران‏ها، مى‏توانند بر ذهن مؤثر باشند و البته تجربه‏هاى استرس‏زاى محیطى فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى دارند، باعث افسردگى مى‏شود و عوامل استرس‏زا عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق و مشکلات اقتصادى و بالاخره داغدیدگى سهمى در استرس زایى دارند. (در این باب به کتاب انجمن روانشناسى آمریکا، ترجمه نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگرى از راهنماى تشخیصى و آمارى اختلال‏هاى روانى (DSMIV) ص 564 – 602، 88 – 96، مراجعه شود).
و اما مراسم عزادارى نه تنها استرس زا نیستند بلکه نقش استرس زدایى را بر عهده دارند و هیچ یک از نشانه‏هاى افسرده‏خویى را ایجاد نمى‏کند، البته این تحلیل بر مبناى نگاه و تحلیل مادى به مراسم عزادارى مى‏باشد و اما از نگاه اسلام و تحلیل معنوى حتى موارد یاد شده در پیشین هم نباید روح فرد را به تلاطم وا دارد و موجب استرس شود چرا که او به خدا معتقد است و او را رازق مى‏داند و به او توکل مى‏کند و به قضا و قدر او راضى است.
[14] مولوى:
گریه بر هر درد بى درمان دواست
چشم گریان چشمه ی فیض خداست
گریه مروارید بحر رحمت است
دیده‏ى گریان کلید جنت است
تا نگرید ابر کى خندد چمن
تا نگرید طفل کى نوشد لبن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمى‏آید به جوش
[15] نهج البلاغه، خ27، ص 95.
[16] ملاقاسم مشهدى:
موج اشکم بى سخن اظهار مطلب مى‏کند
جنبش ریگ روان، بانک درا باشد مرا
[17] صحیفه نور، ج8، صص 72 – 69.
[18] صحیفه نور، ج 13، ص 154.
[19] سیرى در سیره‏ى نبوى، ص 58.
[20] این مسأله بحث مفصلى را مى‏طلبد که در فرصت م
ناسب بدان پرداخته خواهد شد.


منبع: اسلام کوئست


برداشت از: http://shafaqna.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید